شهرنشینی(مقاله)

گردآورنده: محمد اژدری

(از آرشیو موضوعی وبلاگ استفاده کنید)

چكيده:

بررسي روابط بين افراد و جامعه به ويژه دلايل تغيير اين روابط، ذهن بنيانگذاران علم جامعه‌شناسي را به خود جلب كرد. غالب تغييرات ايجاد شده در جوامع نيمه‌ي قرن 19م اين جامعه‌شناسان را نگران وضعيت جوامع كرد و متفكران علوم اجتماعي معتقد بودند كه شهرنشيني و به دنبال آن صنعتي شدن از عوامل اساسي بوجود آمدن اين وضع آشفته است و آنان را بر آن داشت تا با مطالعه شهر و شهرنشيني بتوانند تا حدودي نظم و آرامش از بين رفته را بازگردانند.

لوئيس ورث يك از جامعه‌شناسان كلاسيك مي‌باشد كه به مطالعه شهر، شهرنشيني و عواقب آن پرداخته است. لذا هدف اين مقاله بررسي فاصله اجتماعي و غيرشخصي شدن از نتايج شهرنشيني با تأكيد بر آراء و انديشه‌هاي لوئيس ورث مي‌باشد و همچنين جهت شناسايي نقاط قوت و ضعف ديدگاه وي به انتقادات وارده بر آن نيز اشاره شده است. روش تحقيق در اين مقاله اسنادي مي‌باشد و جهت جمع‌آوري اطلاعات از فيش‌هاي تحقيقي استفاده شده است.

آنچه در طول اين مطالعه يافتم اين بود كه ورث شهر را به مثابه موزاييك يا مجموعه‌اي جهان ‌اجتماعي متفاوتي مي‌داند كه هر قسمت آن توسط گروه يا قشري با ارزشهاي خاص خود اشغال گرديده است. فاصله اجتماعي، غيرشخصي شدن، سست شدن روابط، افزايش تفاوتهاي اجتماعي و عدم تجانس از مهم‌ترين ويژگيهاي زندگي شهري از نظر ورث مي‌باشد.